پزشکی و درمان با کمک پارادایم هولوگرافیک
از آنجاییکه کل ساختار بدن یک هولوگرام میباشد، لذا هر واحد و اندام بدن انسان و هر مشکلی که در آن دیده میشود نیز میتواند انعکاسی از کل بدن و حتی روحیات و درونیات فرد باشد. در علم پزشکی نوین نمیتوان بیماری را تنها توسط متخصص همان بخش درمان کرد و تا کل بدن و حتی روحیات فرد را مورد بررسی قرار ندهند، اقدام به درمان نمیکنند و یا حتی در برخی مواقع که منشا بیماری را مشکلات روحی فرد تشخیص میدهند، با استفاده از دارونماها و یا جراحیهای تلقینی اقدام به درمان مینمایند و نتایج جالبتوجهی نیز حاصل میگردد. در واقع اگر از منظر هولوگرافیک به پدیده بیماری بنگریم دورنیات و افکار و احساسات انسان و طرز فکر او همان نظم مستتر است و بدن او نظم نامستتر است که تظاهر همان نظم مستتر میباشد. با کمک پارادایم هولوگرافیک علم پزشکی را نمیتوان تنها محدود به بدن فرد دانست و همچنین شیوهها و رویکردهای درمانی نیز با این دیدگاه تغییر خواهد نمود. دیپاک چوپرا پزشک حاذق هندی میگوید: «این را بدانید که دنیای بیرونی، تنها آینهای از یک هوشمندی عمیقتر است. این هوش و خرد، سازماندهنده ناپیدای همه چیز در عالم هستی است و چون بخشی از آن در وجود شما قرار دارد، شما هم در سازماندهی امور جهان شریک هستید. بنابراین، شما به طور جداییناپذیری با همه چیز پیوند دارید، پس وجود افکار مسموم و ناسالم در ذهن شما بر کل هوشمندی جهان اثر منفی میگذارد. زیستن در حالت تعادل و خلوص، هم برای خود شما و هم برای کره زمین بهترین چیز است.» وی همچنین در کتاب هفت قانون معنوی موفقیت خود میگوید: «جسمتان از جسم کائنات جدا نیست، زیرا در سطوح مکانیکی کوانتومی، لبههای مشخصی وجود ندارند. نه تنها سلسله اعصاب انسان میتواند از اطلاعات و انرژی حیطۀ کوانتومی خویش آگاه شود، بلکه چون آگاهی انسان از طریق این سلسله اعصاب اعجابانگیز به طرزی نامحدود قابل انعطاف است، میتوانید آگاهانه محتوای اطلاعاتی را که موجب استعلای جسم فیزیکی شما میشود تغییر دهید.» از جهان هولوگرافیک به سازمان هولوگرافیک سازمان هولوگرافیک با حرکت سازمان به سمت پیچیدگی شکل میگیرند. در این شرایط نیاز به انعطاف و پاسخ بهموقع به الزامات محیطی بالاتر رفته و سازمانها اصول بروکراسی تقریباً در تمامی زمینهها دور شدهاند. در این سازمانها تحول کل سازمان ریشه در تحولات فردی دارد، به عبارتی دیگر تغییر کل با تغییر اجزا امکانپذیر نبوده و هر فرد در سازمان انعکاسی از کل آن سازمان در تمامیجنبهها و زمینهها میباشد. در این حالت ارتباط بین اجزا بسیار مهم بوده و برآیند این ارتباطات و تعاملات نیز کل را میسازد. نه میتوان اجزا را بدون در نظر گرفتن کل بررسی کرد و نه میشود کل را بدون توجه به اجزا دید. همه چیز با هم و در ارتباط با یکدیگر دیده و تعریف میشوند. اولین بار مورگان در سال ۱۹۸۶ با شناسایی برخی از ویژگیهای جهان هولوگرافیک، اقدام به شبیهسازی آنها با سازمانها کرد و کتاب تحت عنوان «تصاویر سازمان» حاوی فصولی تحت عنوان «سازماندهی» و «سازمانها همانند مغز» میباشد که در آن طبیعت هولوگرافیک حافظه در مغز برای تبیین ویژگیهای مورد نیاز سازمان نظیر خود سازماندهی در شرایط متغیر پیشنهاد شده است. در واقع سازمانهای یادگیرنده نیز انعکاسی از سازمانهای هولوگرافیک میباشند که با داشتن پارادایم کلنگری میدانند که تحول کل سازمان ریشه در تحولات فردی دارد و لازمه تغییر هر فرد یادگیری است. در سازمان یادگیرنده افراد میدانند:
- چه کاری انجام میدهند؟
- چگونه آن را انجام دهند؟
- چرا باید آن را انجام دهند؟
- میخواهند که آن را به نحو احسن انجام دهند؟
- آیا منابع و شرایط لازم برای انجام آن را در اختیار دارند؟
در سازمان هولوگرافیک افراد میدانند که:
- به کجا میرویم؟
- نقش ما در سازمان چه خواهد بود؟ از من چه انتظاراتی دارند؟
- من چه انتظاراتی میتوانم از تیمهای دیگر داشته باشم؟
- ارزشهای سازمان من چیست و چگونه به آن میرسیم؟
- چرا به آنجا میرویم؟
و به طور خلاصه برای داشتن یک سازمان هولوگرافیک میبایست موارد زیر مد نظر قرار گیرند:
- پرهیز از تخصصی کردن بیش از حد
- آزادی عمل به واحدها و اجزای فرعی و خودگردان شدن آنها
- امکان پاسخ مستقل واحدها به نیازهای محیط به صورت سریع و بهموقع
- وضع ضوابط سازمانی به گونهای انعطافپذیر
- در جریان بودن اطلاعات کل سازمان برای اجزا با کمک و استقرار سیستمهایی نظیر مدیریت دانش در سازمان
- تشکیل یک تیم رهبری متوازن و فعال
- ایجاد فضای یادگیری و برخود پویا با مسائل جدید با کمک یادگیری دو حلقهای
دیدگاهتان را بنویسید